یک دروغ بزرگ: محیط کار جای خوش گذراندن نیست!
ما کسب وکارمان را طوری مدیریت میکنیم که انگار فقط با اعداد و ارقام سروکار داریم، مثل تعداد نقصها در هر نوبت تولید یا تعداد دقایقی که یک کارمند تاخیر کرده است. اما این تنها دروغ رایج در دنیای کسب وکار نیست. دروغهای دیگری هم وجود دارند که یکی از آنها از بقیه بدتر است: «قرار نیست کار جذاب باشد. اگر جذاب بود، دیگر اسمش کار نبود.»
اگر درباره این جمله بیشتر فکر کنیم، به این نتیجه میرسیم که اصلا با عقل جور در نمیآید. اگر قرار نیست کار جذاب باشد، پس یعنی کسلکننده یا طاقتفرسا است. اگر در محیط کار به کارکنان خوش بگذرد، مثل این است که چیزی مجانی گیرشان آمده باشد.
مدیران ترسو از اینکه کارکنانشان روز خود را با فراغ بال بگذرانند و همزمان با کار خوش بگذرانند، میترسند. احساس میکنند قدرت خود را از دست دادهاند. آنها معتقدند «کارمند باید هر روز به محل کار بیاید و کارها را طبق برنامهریزی پیش ببرد، نه اینکه شوخی کند و بخندد.»
برای این مدیران، خندیدن و شوخی کردن یک کارمند با همکارانش مساوی است با از زیر کار در رفتن و تنبلی. این قطعا درست نیست. ایدهآلترین حالت این است که کارمان را آنقدر دوست داشته باشیم که حاضر باشیم مجانی انجامش دهیم. اما به هر حال، همه ما به پول نیاز داریم.
پیدا کردن شغلی که عاشقش هستید، یک موفقیت بزرگ است، نه اینکه بابتش احساس گناه یا عذرخواهی کنید. بعضی از مدیران نمیدانند کارمندی که عاشق شغلش است و از آن لذت میبرد، قطعا بهتر از بقیه کارکنان است.
وقتی محیط کار جذاب است، کارکنان آرامش دارند و ایدههای جالب به ذهنشان میرسد. آنها راحتتر و با میل خودشان با هم مشارکت میکنند و نوآوری و مشارکت خود به خود اتفاق میافتد.
اگر محیط کار برای کارکنانتان جذاب نباشد، این نشانه شکست شما بهعنوان یک مدیر است. دلیلی ندارد که یک کار، سخت یا کسلکننده باشد. مدیران ترسو دوست ندارند به کارکنان اختیار و آزادی عمل بدهند تا کارشان را آنطور که دوست دارند انجام دهند.
کار باید جذاب و سرگرمکننده باشد وگرنه دارید مشتریان و سهامداران خود را فریب میدهید. هیچ مدیری دوست ندارد در مقابل جمعی از سرمایه گذارانش بایستد و به آنها اعلام کند: «در شرکت ما، کار جذاب نیست. کارکنان در اینجا کار میکنند چون گزینه بهتری ندارند.» کدام مدیر از گفتن اینها احساس غرور میکند؟
هر کس اعتراف کند که کارکنانش شغلشان را دوست ندارند، در واقع به ناکارآمدی و بی کفایتی خودش اعتراف کرده. مشتریان و سهامداران انتظار دارند شرکتی که از آن خرید میکنند یا سهامش را میخرند، جای فوقالعادهای برای کار کردن باشد، چون حضور، اشتیاق و مشارکت کارکنان در امور به نفع آنها نیز هست.
جذب و حفظ کارکنان باهوش و استعداد چه خرجی دارد؟ هیچ خرجی! کافی است فرهنگ سازمان جذاب و انسان گونه باشد. ایجاد چنین فرهنگی مسوولیت هر مدیر در برابر مشتریان و سهامداران است.
مدیران هوشمند حقیقت را میدانند: اگر سرگرمی در محیط کار به یک اولویت استراتژیک تبدیل شود، همه چیز بهتر خواهد شد.